نه اینکه باراک اوباما رییس جمهور ایدهآل من باشد (مگر سیاستمدار ایدهآل هم در دنیای واقع داریم؟)، و نه حتی اینکه صناعت گهگاه رفتار و گفتارش توی چشم نزند، و نه چون درک نمیکنم که با آمدن اوباما دنیا بهشت نخواهد شد، اما از طرفی حماقت را در حرفهای جان مککین و سارا پیلین و شرارت را در چشمهایاش میبینم (*) و امید دارم -و فقط امید و نه بیش- که ظاهر اوباما تفاوت چندان زیادی با باطناش نکند.
همهی اینها را گفتم تا اعلام کنم اگر میتوانستم رای دهم بیهیچ تردیدی به باراک اوباما رای میدادم.
(*): واقعیت این است که شرارت را در چشمهای سارا پیلین نمیبینم. من نمیفهمم چرا مککین او را به عنوان معاوناش انتخاب کرد. خودکشیی سیاسی؟ حماقت خالص؟
جناب سولوژن، اصولن كسی وقتی وصله سیاستمدار رو به خودش می چسبونه (این از اون كارهاست كه آدم خودش به خودش وصله می چسبونه) تكلیف خودش رو روشن می كنه. البته در رابطه با انسان ما نمی تونیم هیچ چیز رو با قطعیت اعلام كنیم. هر چند كلن اصل عدم قطعیت بر تمام عالم حاكمه. اما این رو قبول دارم كه ظاهرن باراك اوباما كمی فرق می كنه. در نقطه مقابل هم مك كین كه واقعن مجسمه بلاهته. بابا صد رحمت به جرج بوش پسر.
البته خیلی سعی كردم كه تو این نظر فحش و بد و بیراه نثار كسی نكنم كه خوب اینم ركوردیه 🙂
He *is* a gambller.
به بوگی: بدیاش این است که مرز سیاستمداری آنقدرها هم روشن نیست. مثلا یک فعال اجتماعی خیلی راحت میتواند تصور کند که شغلای که معمولا آن را سیاستمدارانه میدانند به پیشرفت اهداف خیرخواهانهاش کمک میکند و بعد آنقدر در آن شغل پیش برود که یکهو(!) رییس جمهور امریکا شود.
به رامین: بله، انتخاب سارا پیلین قمار بود، اما به اعتقاد من قماری ناشیانه (که سیاستمدار نیستم و آنقدرها از سیاست سر در نمیآورم). ارزش دستاش به معیار پوکری در حد یک بیبی و عدد بود.
به رامین: در واقع تنها ویژگیی مثبت سارا پیلین یک زن جوان خوشرو-بودن اوست. ویژگیی مثبت دیگری هم دارد؟! یک متعصب مذهبی؟! شاید. عقل سیاسی؟! عقل اجتماعی؟ عقل به طور کلی؟! بعید میدانم.
آخی! دست به دلمون نذار
یک مقاله ویل دورانت نوشته با عنوان در ستایش آریستوکراسی، اگر خواندی که هیچ اگر نه حتما بخوان
البته به اعتقاد من آریستوکراسی شایسته ستایش نیست و قطعا دموکراسی بر آن دارای رجحان است اما از معایبش حضور سیاستمدارانی از تیپ بوش، سارکوزی، مک کین و غیره که نمیخواهم نامشان را ببرم -البته اگر دموکراسی نیمبند بعضی کشورها اصولا دموکراسی محسوب بشود- هست.
به هر حال اگر در آمریکا زندگی میکردم قطعا به دموکراتها رای میدادم. دهکدهای شده، حالا اینروزها هر جای دنیا انتخابات که میشود دلهره داری، اضطراب داری. قسمتی از سرنوشت تو، سرنوشت خانواده تو، سرنوشت هموطنان ت سرنوشت مردم جهان به آن بستگی پیدا میکند. خصوصا اگر انتخابات آمریکا باشد.
آره درسته! این سارا پالین یک نمونه حماقت امریکایی است که برای طبقه تحصیل کرده مثل توهین میمونه. هر وقت به این فکر میکنم که مککین پیرمرده و پالین ممکنه یک روز رییس جمهور امریکا بشه، به یاد کاریکاتور نیویورکتایمز میافتم که موقع معرفی پالین کشیده بود: مردی به همکارش در اداره میگفت که دیگه وقتشه به نقشهات در مورد مهاجرت به کانادا فکر کنیم!
این کمدینهای مونترالی را دیدی که پالین را سرکار گذاشته بودند برای 6-7 دقیقه و اصلا نفهمیده بود که داره به جای رییس جمهور فرانسه با یه آدم بیربط حرف میزنه و هرچی اسمها و رسمها رو قاطی میگفت مثل یک بز فقط تایید میکرد. کمدی تراژدیه! البته بعد از بوش و احمدینژاد دیگه شک ندارم هر خری میتونه رییس جمهور بشه و رییس جمهور بمونه. مهم اینه که قضیه را جدی نگیره و مسیرش را ادامه بده.
به فردا امیدوارم. اوباماست!
جالب این جاست كه با وجود زنان قدرتمندی (كه از صدتا مرد هم مردترن) مثل رایس یا هیلاری كلینتون یا اون رییس كنگره این پیلین واقعن با اومدنش یه جنبه دیگه از حماقتش رو به نمایش گذاشت.
بت نمیاد سیاست ..بیخیالش
به بابک: بله! درست میگویید. سعی میکنم مقالهی ویل دورانت را بیابم و بخوانم.
به رامین: آره! خیلی عالی بود آن ماجرا. من هم امیدوارم امروز ختم به خیر شود.
به بوگی: راستاش بعید میدانم کسای باشد که موقعیت بزرگی را به او پیشنهاد کنند و او به این دلیل که تصور کند شایسته نیست، نپذیردش. عجیب برای من رفتار تیم مشاور مککین است.
به DESERTER: چرا؟!
آخه آدم باید خودشم عاقل باشه. حداقل یه خورده 🙂
آقا بالاخره اوباما شد رییس جمهور
ببینیم ایشان چه میکنند
به بابک: اسم مقالهی ویل دورانت را به خاطر میآورید؟ پیدایاش نکردم.