[برای یادآوری، دو بند ابتدایی منشور را به حاشیه اضافه میکنم:
1-آزاديِ اندیشه و بیان و نشر در همهيِ عرصههايِ حیاتِ فردی و اجتماعی بی هیچ حصر و استثنا حقِ همگان است. این حق در انحصارِ هیچ فرد، گروه یا نهادی نیست و هیچكس را نمیتوان از آن محروم كرد. كانونِ وبلاگنویسانِ ایران از این حق در تمام عرصهها به خصوص عرصهی فضاهای اینترنتی و وبلاگها دفاع میکند.
2-كانونِ وبلاگنویسانِ ایران با هر گونه سانسورِ اندیشه و بیان مخالف است و خواستارِ امحايِ همهيِ شیوههایی است كه، به صورتِ رسمی یا غیررسمی، با فیلترینگ یا تهدید یا دستگیری مانعِ فعالیت وبلاگها و سایتهای اینترنتی میشود.]
1-پیشتر در گروه یاهوی گروه و قبل از تشکیل این وبلاگ، نظراتام را دربارهی منشور و اساسنامهی پنلاگ نوشته بودم. احتمالا بعضی از اعضا آن را خواندهاند و به احتمال زیاد، تعداد بیشتری هم آن را نخواندهاند. در آن زمان سعی کرده بودم بخشی از منشور و اساسنامه را نقد کنم. با اینکه در آن زمان (حدود یک ماه پیش) بیشتر اعضا درگیر راهاندازی و سازماندهیی فنیی ماجرا بودند، اما باز هم بخشهایی از نقدم موثر واقع شد و باعث تغییر بندهایی از منشور شد. در واقع شبح با بعضی از قسمتهای نوشتهی من موافق بود و تغییراتی در منشور داد. با اینحال، بخشهای بیشتری از کل ماجرا به بحث گذاشته نشد. دلیل چنین موضوعی واضح است و زیاد به آن نمیپردازم. به جایاش آن نوشتهها را در جای در دسترستری قرار میدهم (مثلا در همین جایی که میبینید) تا اگر کسی خواست آنها را بخواند و به آنها فکر کند. به هر حال …
2-فعلا قرارست تنها دربارهی دو بند اخیر منشور نظرمان را اعلام کنیم. اما من همانطور که پیشتر گفته بودم، با چنین روشی موافق نیستم. بررسیی بند-بند یک نوشتهی دقیق (یا حداقل نوشتهای که قرارست دقیق باشد)، با اینکه لازم است اما کافی نیست. دلیلاش آشکارست: من نوعی بند 1 را میخوانم. به نظرم بد نمیآید و با آن موافقت میکنم گرچه در گوشهی ذهنام به خاطر میسپارم که باید یک جایی مسالهام اصلاح شود. بعد میروم سراغ بند 2. دربارهی آن هم همین نظر را دارم ولی مثل قبل منتظر بندهای دیگر میمانم. در همین حال، نکتهی بند 1 (که مثلا هفتهی پیش بحثاش شده بود) تقریبا از یادم میرود و توجه من معطوف به مسالهی بند 2 میشود. این بازی ادامه پیدا میکند تا به بند آخر میرسم. آنک دستگاهی از گزارهها خواهم داشت که با هر کدام از بندهایاش تا حد خوبی موافقام ولی وقتی بعدا میخواهم از کلیت آن برای حل مشکلی استفاده کنم به سختی گیر میکنم: آن گزارهها اصلا کلیت ندارند!!!
با اینکه علاقهای ندارم به عنوان ساز مخالف شناخته شوم، اما بر خود لازم (و بلکه واجب انسانی) دیدم نظرم را بیان کنم. آیا راه حلی پیشنهاد میکنم؟ بله!
پیشنهاد میکنم دو سری پست به طور موازی تعقیب شود. یک سری پست دربارهی بند بند منشور باشد (مثل همینای که هست) و یکای هم دربارهی کلیت منشور. در دومی، هر کسی میتواند نظرش را دربارهی کل منشور اعلام کند و در سریی اول نیز آرام آرام دربارهی هر بند با دقت بیشتری پیش میرویم. در آخر، دوباره از بند اول بحث میکنیم و به بند آخر میرسیم (یعنی دو بار کل بندها را مرور میکنیم و یک بار هم به طور موازی کلیت آن را بررسی میکنیم). اگر پس از مرور دوم همه چیز منطقی و سازگار میآمد که سراغ ادامهی کار –یعنی اساسنامه- میرویم وگرنه این دور را تکرار میکنیم. آیا این روش خیلی خوب است؟ مطمئن نیستم.
3-بند 1 منشور به دلیل وجود کلمهی آزادی بحثانگیز است. یکی از اعضا مثال پورنوگرافیی کودکان را مطرح کرد و گفت این با بند 1 تناقض دارد. درست مثل هر بحث دیگری، عدهای موافق بودند و عدهای مخالف. عدهای میگفتند میبایست منشور تغییر پیدا کند و مثلا بیان بدارد که اگر آزادی باعث آسیب به دیگران میشود، جایز نیست. عدهای دیگر -به درستی- اعتراض میکردند که این شیوه به همان روش حکومتهای توتالیتر منتهی میشود و جای تفسیر قدرتمندان را باز میگذارد (چه کسی میگوید نوشتهی من باعث تشویش اذهان عمومی میشود یا خیر؟ چه کسی حق دارد چنین چیزی بگوید؟ هیچ کس! البته در همین جمع خودمان و از بین طرفداران بی حد و حصر آزادیی بیان چنین چیزی به من گفته شد و یک بار تقاضا شد که دیگر حرفی نزنم. بگذریم …).
مشکل چیست؟ مشکل در این است که «آزادی» مفهوم مشخصی ندارد. پورنوگرافی کودکان، نشان دادن صحنهی قتل دیگران و فحش و ناسزا گفتن بی برو برگرد از مصادیق آزادیی بیان است. در ضمن اگر کسی از پورنوگرافیی کودکان خوشاش نمیآید –که من هم خوشام نمیآید و آن را غیرانسانی میدانم- نمیتواند با اضافه کردن بندی در اساسنامه که در آن صاحبان سایتهای پورنوگرافیی کودکان اجازهی عضویت ندارند، مشکل را حل کند چون با همین بند منشور تناقض پیدا خواهد کرد. قبول دارم که حل چنین مسالهای –حدود آزادی- بسیار پیچیده و بغرنج است، اما اگر آن را در اینجا حل نشده رها کنیم بعدا بدجوری یقهمان را میگیرد. به گمانام این مهمترین کاری است که میتوانیم بکنیم.
دوستداشتن:
دوست داشتن در حال بارگذاری...