امروز صبح که بیدار شدم (و به لطف جتلگ زودتر از معمول از خواب برمیخیزم)، نشستم و فکر کردم که ۲۰۱۱ عجب سالای بود! هم پر بود از اتفاق خوب و هم اتفاق بد. یک جورهایی تلخشیرین بود. یکی دو اتفاق خیلی بد داشت. همچنین در موقعیتهایی قرار گرفتم که نمیخواهم دیگر در آن شرایط باشم. بعضیاش البته دست خودم بود و بعضیاش تا جایی که میفهمم نه. یکی دو اتفاق خیلی خوب هم رخ داد که البته برنامهریزیشده بودند. در ضمن چیزهای تازهای راجع به خودم درک کردم، و البته کشف کردم که خیلی چیزها را هم دربارهی خودم نمیدانم. جزییاتاش شخصیتر از آن است که بخواهم اینجا بنویسم، اما فقط اینکه صبحی نشستم و نوشتمشان. نه همه چیز را، بلکه کلیت سال را. یکی دو پاراگراف برای هر تجربهی مهم. سه چهار صفحهای شد و یکی دو ساعت هم وقت گرفت. اما تجربهی خوبی بود. اگر خارجنشین هستید و یا اینکه سال میلادی برایتان بامعناست، بروید و بنویسید از آنچه بر خودتان گذشت. اگر هم ایراننشیناید و با تقویم خورشیدی میزیید، سه ماه صبر کنید و همین تجربه را به هنگام نوروز انجام دهید. یکی دو روز بعد بنشینید و بنویسید که در سال آینده چه میخواهید بکنید. نگاهای هم به آنچه امروز نوشتهاید بکنید که خیر این دنیا به برنامهریزی برای آینده است و فیدبکگیری از گذشته.
حالا اینها به کنار … ۲۰۱۱ -چه خوب، چه بد و چه مخلوط و چه در هم- به زودی تمام میشود/شده است و میرود پی کارش. سال ۲۰۱۲تان پیشاپیش مبارک!