اورکاتگردی میکنم. صفحهی این دوست و آن دوست؛ و دوستان این دوست و آن دوست: بعضیها آشنا، بعضیها بیربط، بعضیها ناشناس.
اسماش پژمان است. چندی است از او بیخبرم. صفحهاش را پیدا میکنم. نگاهای به عکسهایاش میاندازم، نگاهی به یادداشتهای دیگران و نگاهای به دوستان مشترک. دوستان مشترکمان دو نفرند. نه، زیاد نیستند، اما خب، خوب میشناسمشان این دوستان مشترک را من. شاهد تولد یکیشان بودهام، یکی دیگر نیز با هم دندانهایمان افتاده بود و در آمده بود (و شما نمیدانید این دندان پیش افتادهی فک بالا چه پیوندی را بین دو آدم ایجاد میکند). یکیشان احتمالا الان دنبال دختربازی است (بدبین باشیم یا خوشبین؟)، یکی دیگر هم ازدواج کرده. از هیچکدامشان خبر تازهای ندارم (میخواستم پیشبینی کنم که چه اتفاقی برایشان خواهد افتاد، منصرف شدم. به صلاح نیست. حالا گیریم دانستید که در آینده چه خواهد شد. که چه؟ میخواهید چه کار کنید؟) راستی پژمان چند سالاش است؟
همیشه فکر میکردم پژمان کمی از من بزرگتر است. نه یککمی که همبازیمان باشد، اما نه آنکه نتواند همبازیمان شود. خیلی وقتها نقش جوانای را بازی میکرد که میشد گذاشت بالای سر ما بچهها که هم سرمان گرم شود و هم آتش نسوزانیم.
پژمان چند ساله است؟ تصورم از او همیشه جوانای بود ۲۲ ساله مثلا. میشود نگاه کرد به صفحهاش. در صفحهاش نوشته چه چیزی دوست دارد، چه چیزی دوست ندارد. میدانیم پژمان از جانگو رینهارد خوشاش میآید، از دیویس نیز، جو پس نیز به همچنین. از صفحهاش مشخص نمیشود از پینک فلوید خوشاش میآید یا نه (اما من میدانم که حداقل بدش نمیآید. بهترین مجموعه آهنگهای پینگ فلویدی که تا به حال داشتهام را او بهام هدیه داد که آن دخترهی سورئالیست گماش کرد برایام – دست شما درد نکند). از روی اینها میشود سن پژمان را حدس زد؟ آیا کسای هست که متولد دههی نود باشد و از جَز خوشاش بیاید؟ دههی هشتاد چه؟ دههی هفتاد؟ نمیدانم. نظری در مورد جز ندارم. من دلبستگیای به جز ندارم و در ضمن متولد دههی نود هم نیستم (خوشبختانه؟).
راه آسانتری برای تشخیص سن پژمان وجود دارد: سومین سطر صفحهاش، پس وضعیت ازدواجاش، و پس از تاریخ تولدش، سناش: ۳۸ سال! ۳۸ سال! خیلی است، نیست؟ برای کسای که قرار است خاله یا عمو باشد طبیعی میزند، اما برای برای کسای که قرار بود فقط مراقب شما باشد تا زیاد شیطانی نکنید خیلی است. میترسم. صفحه را میبندم. کامپیوتر را خاموش میکنم و میروم زیر لحاف!
ای بابا ! فكر نمیكنی یه عده دیگه این دور و بر هستن كه در حال حاضر ترجیح میدن به سنشون فكر نكنن؟ اصلاً به قول «هیو هفنر» سن فقط یه عدده …
sen mohem nist ke
mohem dele adam.mizan estefase az zendegi.tsjrobiat va dar nahayat inke adam khodesh az khodesh razi bashe ya na hast
man senam kame ama avalha negaran boodam(manzooram ta hamin 2 mah pishe)ama alan aslan senam mohem nist.mohem baram ine ke hameye oon karhayee ro ke delam mikhad anjameshoon bedam
sale no ham mobarak bashe rasti
آقا! آن جملهی آخر را اگر از «میروم زیرِ لحاف» تبدیل کنی به «میروم زیرِ میز»، جالبتر میشود.
همین!
ولی یك واقعیته. یك واقعیت مسخرهی بیمورد.
به هر حال خیلی قشنگ نوشتی. لذت بردم.
sen mohemme
و ما نیز بسیار ترسیدیم. برویم همان جا که شما پناه گرفتید!
سال نو مبارک.امیدوارم که سال موفقی در پیش رو داشته باشی.
آقا سال نو مبارک
خوش باشی
سلام جناب هان سولو،
عیدتون مبارک! امیدورام سال همراه با موفقیت و شادی داشته باشی و به هدفهایی که داری برسی. 🙂
خوب باشی.