شده است گاهی به «آخرین تیر ترکش» فکر کنم. آخرین تیر ترکش، آخرین تلاش است، آخرین بارقهی امید؛ و پس از آن تاریکی است. در استفاده از آخرین تیر ترکش احتیاط بایست. اگر از جای درست آن را نرانی، زمانبندیات به خطا باشد، یا شکار را به غلط نشانکرده باشی، آنگاه همه چیز از بین رفته است.
گاهی شده است فکر کنم که مفهوم آخرین تیر ترکش بیمعنا است. همیشه چیزی میتواند وجود داشته باشد که به آن امید بورزی. با تغییر غایتِ امیدت، تاریکی به روشنایی تبدیل میشود. نه به این خاطر که دوباره نوراندهای، بلکه به این دلیل که سرزمینات تغییر کرده است. اینک تو دیگر روی زمین نیستی که خورشیدِ رفته را بمویی، اینک در آن کرهی دور دستای هستی که ستارهاش سبز است و قرمز است و زرد است و سفید است.
آیا من در وضعیت آخرین تیر ترکش هستم؟ باید دید! مریم بهارنارنج میگفت نه! خودم اما هیچ ایدهای ندارم.
[تیر ۱۳۸۷]
هممممم… می میرم… بعدش تموم می شه؟
کاملا درست است.همیشه یک تیر در ترکش هست که هم اخرین تیر است و هم هیچ وقت تمام نمیشود . درست زمانی که مهاجرت میکنید حکم آخرین تیر را دارد و وقتی وارد کره جدیدتان میشوید میشود اولین تیر رهاشده در کره جدیدیتان .اما با حافظه چه باید کرد ؟ یک فضا نورد را تصور کنید که خاطره نشستن روی یک کره بسیار زیبا و بی همتا را هرگز فراموش نمیکند اما سفینه اش اجازه بازگشت به آن کره بی همتا را نمیدهد .
دقیقن همینطوره
اگر به منای باشد که هیچ نمیداند از آنچه آنجا رخ میدهد، میگویم نه! این نتیجهی یک مقایسهی خطی خودم با تو بود بدون در نظر گرفتن علامت منفی یا مثبت عددی.