شب قدر و کنترل آشوب

به این فکر می‌کنم که شب قدر –که سرنوشت یک‌ساله‌مان مشخص می‌شود- همان زمان‌ایست که خداوند سیگنال کنترلی‌اش را برای مسیر �ادن به کیهان اعمال می‌کند. نمی‌دانم، اما شاید مسیرهای مختلف زندگی –تصمیم‌های گوناگون و …- UPOهای‌ کیهان باشند. خداوند در این زمان‌ها موجودات را بر روی یکی از این‌ها پرتاب می‌کند. احتمالا روش‌اش چیزی شبیه به OGY یا OPF است (که اگر این دومی باشد، دانستن Impulsive Differential System Control مفید است).
و باز هم به این فکر می‌کنم که فرشته‌ها –حداقل این‌هایی که در اطراف این جهان مادی سر و کله‌شان پیدا می‌شود- در ابعاد زیراتمی هستند. در واقع، فرشته‌ها در محدوده‌ای با جهان تعامل دارند که عدم قطعیت معنادارست. البته گاهی که لازم است معجزه‌ای رخ دهد، ممکن است به اندازه‌ی تمام آسمان بزرگ شوند (جبرییل).

[OPF: Occasional Proportional Feedback, OGY: Ogg-Grebogi-Yorke. Two different methods of Chaos Control]

صد روز عشق نشویم مبتلا به بوش

اجازه دهید پیش از ادامه قید کنم که متاسفم از این‌که دنیا مجبورست چند وقت دیگر باز هم به جورج بوش مبتلا باشد! چه کار می‌توانم بکنم؟! به امریکایی‌های احمق لعنت بفرستم که با ترس‌های‌شان انتخاب کرده‌اند و یا گول مالیات‌های جدید را خورده‌اند؟ نه! این کارها دیگر فایده ندارد. برویم ببینیم این چهار سال دلقک چه خواهد کرد. درود بر نماینده‌ی عیسی مسیح در کره‌ی زمین!

دنیای بی‌روایت: آن‌جایی که هیچ‌چیز غلط نیست (یا درباره‌ی پست‌مدرنیسم، لوس ایریگاری و دیگران)

[پویان برای‌ پستی که در آن خیلی مختصر به لوس ایریگاری اشاره کرده بودم و یکی از نوشته‌های خودش را لینک دادم کامنت بلند بالایی گذاشت –از همان‌هایی که خوش‌ام می‌آید ازشان- و توضیحاتی داد که به نظرم در دید همگان قرار دادن‌اش مفید باشد. از او ممنون‌ام!]

سلام و ممنون از لینکت:)
احتمالاً شایستگی چندانی در اینمورد ندارم که از زبان پست مدرنیستها دفاع کنم – و اصولاً قصد اینکار رو هم ندارم. امّا، بنظرم یه چیز رو نباید فراموش کنیم؛ سوکال و بریسمون از منظری علمی به مسأله توجّه کردن. در واقع با دیسکورسی علمی و مدرن (خصوصاً مدرنیتة علمی) بسراغ متون پسامدرن رفته‌ان. قبل از اینکه نظرم رو روشنتر باهات در میون بذارم، تا یادم نرفته بگم که در همون سال ۹۶ استفن کاتس (استاد جامعه‌شناسی دانشگاه ترنت، که علاقة زیادی به پسامدرنیسم هم داره)، مقاله‌ای چاپ کرد به اسم «چطور پست مدرن حرف بزنیم و بنویسیم» که خوشبختانه حسینعلی نوذری به فارسی ترجمه‌اش کرده. مقاله، بنمایة طنز داره و راهکار ارائه میده. مثلاً میگه بجای اینکه بگین: باید به نظرات مردم خارج از جامعة غربی گوش فرادهیم تا دربارة جهتگیریهای فرهنگی‌ای که بر ما تأثیر میگذارند چیزهایی فرابگیریم. بگین: باید به چندآوامندیهای بینِ متنیِ دیگرانِ پسا-استعماریِ خارج از فرهنگِ غربی گوش فرادهیم تا دربارة جهتگیریهای ن�واژمحورانه‌ای که واسطة تعیین هویّتهای ما میگردند چیزهایی فرا بگیریم.
امّا در مورد انتقاد اصلیم به سوکال… میدونی؛ نمیخوام بگم که پست‌مدرنها مثل آدم حرف میزنن ها… حتّی نمیخوام بگم، که حرفاشون درسته. مثالهایی که سوکال آورده و تو هم ذکر کردی همین رو به وضوح نشون میده. امّا، یادمون باشه که متفکّر پسامدرن، تو گفتمان و افقی قلم میزنه و صحبت میکنه، متفاوت با افق عالم – بمعنی دقیقش. توی دیسکورس متفکّر پسامدرن، جدیّت و هدف جاش رو به بازی (play) میده. حتّی اگه این بازی با نظریه‌های علمی باشه؛ چراکه پست‌مدرن معتقده که نظریه آینة تمام نمای حقیقت نیست. پس بخودش این اجازه رو میده که به بازیش بگیره و اصلاً علما رو به ستوه بیاره. بیشترین تلاش متفکّر پسامدرن اینه که Hierarchy و سروری سلسله مراتبی رو با Anarchy و بی‌سروری تعویض کنه و اصلاً براش مهم نیست که سروری علم و اپیستمة مدرن رو زیر سؤال ببره. (این تو رو یاد فوکو نمیندازه؟) ضمن اینکه بنظرم توجّه اصلی متفکّر پسامدرن برعکس متفکّر مدرن، دالها هستند و نه مدلولها. پس خیلی نباید دنبال شرحِ مبتنی بر مدلول (با اکراه: معنی) آثارشون باشیم. شاید هیلیس (شارح ایریگارای) که سوکال ازش نقل قول کرده، متوجّه این نبوده. شاید وقتی ایریگارای از ضعف و فرموله نشدنِ مکانیک سیّالات در مقابل مکانیک جامدات میگه، منظورش اصلاً مدلولی علمی و نشانه‌ای معادل در علم نباشه و فقط از این موضوع بعنوان استعاره استفاده میکنه. کما اینکه وقتی دربارة فیزیولوژی اندام جنسی زن و مرد میگه، صرفاً استعاره بکار میبنده؛ نه اینکه درس زیست‌شناسی بده. یا لاکان هم همینطور… (میدونی که لاکان چند تا سمینار معروف داره که با همین اسم – مثلاً سمینار دوّم – چاپ هم شدن. اصولاً میگن سمینارهای آخر عمر لاکان رو شاگردای نزدیکش هم نمیفهمیدن!! واسه چی صحبت میکرده، خدا میدونه!) قبول دارم؛ واسة کسی که وفادار به زبان مدرنه، زبان پست‌مدرن غیرقابل تحمّل میشه. مثل این میمونه که به یه منطق‌دان کلاسیک بگی اجتماع نقیضین امکانپذیره؛ خرخره‌ات رو میجوه!! (فکر کنم مثال چرندی بود!)
خوب، تمومش میکنم. میدونم که چرت و پرت گفتم. ولی خواستم بگم که گمان نکنم هیچ پست‌مدرنی از این نقد ناراحت بشه که بهش بگن، نوشته‌ات چرنده و چرت و پلا. احتمالاً جوابش اینه که بله چرنده؛ همونطور که نوشتة تو چرنده. امّا سوء استفاده‌ در کار نیست، شیّادی در کار نیست؛ چون هیچ حقیقت محض و بهرة نابی وجود نداره که ما شیّادی و سوءاستفاده کرده باشیم. (میدونی؛ رقیق‌تر این موضوع تو رشته‌هایی مثل جامعه‌شناسی، بین روشهای کمّی و روشهای کیفی وجود داره… کمّی‌کارها، همیشه کیفی‌کارها رو متّهم میکنن که شما ذهنیّت خودتون رو از تحقیقتون در میارین؛ کیفی‌کارها هم میگن، شما هم همینطور؛ مثلاً مگه نمیشه یه پرسشنامه رو طوری طرّاحی کرد که خواست محقق ازش دربیاد؟ — ربطی داشت؟! خدا میدونه!)
زیادی حرف زدم و گمان کنم ابتدائیاتی رو گفتم که حتماً خودت هم بهش فکر کرده بودی… یه بار دیگه تأکید اوّل نوشته‌ام رو تکرار کنم که قصد دفاع نداشتم. (مسلّماً حتّی نه به این معنا که دفاعی لازم نیست…) 🙂

[و این هم نظر تکمیلی‌ی پویان! در ضمن،‌ خیلی هم خوب بودند!]
سلام 🙂
شرمنده میکنی ها! 🙂 خواستم یه نکتة دیگه رو هم اضافه کنم. در مورد لاکانه… وقتی که لاکان تو سمینارهای آخرش زبان ریاضی رو اونطور ناقص و الکن استفاده میکنه، بقول خودش داره در سطح دوّم زبان سیر میکنه: سطح تداعی آزاد معانی. یعنی بنظر میاد اینجور استفاده از زبان (و زبان ریاضیک) تو کار خود لاکان معنا داشته باشه؛ هرچند ممکنه واسه یه ریاضی‌دان چیزی شبیه به فحش باشه.
بهر حال دیدم که رسوای خلق شده‌م 😉 گفتم چیزی نمیشه این نکته رو هم اضافه کنم. 🙂

کری و بوش: دو قدمی‌ی انتخابات

هیچ تحلیلی نمی‌خواهم بکنم – «بلد نیستم»! مهم‌ترین هدف عینی‌ام هم می‌تواند این باشد که سفیر فلان سفارت‌خانه در دوران کدام ریاست جمهوری راحت‌تر ویزا بدهد. زیاد نمی‌توانم در مورد سیاست هیچ‌کدام‌شان درباره‌ی ایران قضاوت انجام دهم. اما ته دل‌ام «می‌گوید» دیگر حوصله‌ی شوخی‌های بوش را ندارم. کری چندان مهربان‌تر به نظر نمی‌رسد: ‌هر دوی‌شان سر و ته یک کرباس‌اند (خب، تفاوت شاید در حد همان سر و ته باشد). اما این یکی حداقل کمی عاقل‌ترست. پس ویوا کری دموکرات!
راستی بگویم که تبلیغات انتخاباتی‌ی این دو مرا یاد کارتون لاکی‌لوک می‌اندازد.